در پاییز پرتلاطم ۱۳۵۸، هنگامی که انقلاب اسلامی ایران هنوز زخمهای تازهای از پیروزی بر تن داشت جوان آنلاین: در پاییز پرتلاطم ۱۳۵۸، هنگامی که انقلاب اسلامی ایران هنوز زخمهای تازهای از پیروزی بر تن داشت، تسخیر سفارت امریکا – که بعدها به «لانه جاسوسی» شهرت یافت – همچون ضربهای قاطع بر پیکر استکبار جهانی فرود آمد. این رویداد که امامخمینی (ره) آن را «انقلاب دوم» نامید، نه تنها نمادی از استقلالطلبی ملت ایران شد، بلکه نقطه عطفی در تقویم سیاسی خاورمیانه به شمار میرود. کتاب «روز خدا: بررسی علل و خاطرات نخستین روزهای تسخیر لانه جاسوسی»، نوشته سیدمحمدهاشم پوریزدانپرست، تدوینشده از سوی حسین نصرالهزنجانی از انتشارات سوره مهر (۱۳۹۰، ۳۳۵ صفحه)، به مثابه سندی زنده از آن روزهای پرهیجان عمل میکند. این اثر با ترکیبی از تحلیل تاریخی، روزشمار حوادث و خاطرات شخصی نویسنده که خود از دانشجویان پیرو خط امام و یکی از عوامل اصلی تسخیر بود، تلاش میکند لایههای پنهان آن رویداد را بکاود. در دنیایی که روایتهای غربی تسخیر را به عنوان «گروگانگیری» تحریف میکنند، این کتاب همچون آیینهای شفاف، علل ریشهدار آن را بازتاب میدهد و نشان میدهد چگونه یک اقدام دانشجویی به استراتژیای جهانی برای مقابله با سلطه بدل شد.
پوریزدانپرست، پژوهشگر و فعال سیاسی که سالها در عرصه تاریخ شفاهی انقلاب زحمت کشیده، با قلم رواییاش خواننده را به عمق بحرانهای نیمه اول ۱۳۵۸ میبرد. کتاب با بررسی زمینههای تسخیر آغاز میشود، جایی که انقلاب اسلامی پس از سرنگونی رژیم پهلوی، با هجوم عوامل خارجی و داخلی روبهرو بود. یکی از کلیدیترین علل، دعوت امریکا از محمدرضا شاه به بهانه درمان بود که اسناد افشاشده سفارت – مانند نامه سایروس ونس، وزیر خارجه وقت امریکا در صفحه ۱۲۰کتاب – نشان میدهد این دعوت نه انسانی، بلکه سیاسی و برای حفظ نفوذ واشینگتن در ایران طراحی شده بود. این اقدام، نمادی از خیانت تاریخی امریکا به ایران تلقی شد؛ کشوری که دههها تحت سلطه سیا و کمپانیهای نفتی به مثابه ژاندارم خلیجفارس عمل کرده بود. پوریزدانپرست با استناد به اسناد آرشیوی، استدلال میکند که تسخیر، پاسخی ایدئولوژیک به این دخالتها بود: «انقلاب اسلامی، با مبانی توحیدیاش نمیتوانست در برابر نماد استکبار سکوت کند.» تحلیل او فراتر از رویداد به توطئههای گستردهای، چون تحریک قومیتها در کردستان و گنبد، اعتصابات کارگری، ترور آیتالله مطهری و مقدمات کودتا اشاره دارد. این علل نه تصادفی، بلکه بخشی از استراتژی غرب برای تضعیف نظام نوپا بودند؛ استراتژیای که تسخیر لانه آن را خنثی کرد.
کتاب را میتوان به سه بخش اصلی تقسیم کرد: زمینهسازی، روزشمار تسخیر و بازتابهای آن. بخش نخست با نگاهی تحلیلی به تحولات بهاری ۱۳۵۸، نشان میدهد چگونه دولت موقت مهندس بازرگان با سیاستهای سازشکارانهاش از همراهی با خط امام (ره) بازماند. شایعه واگذاری هواپیماهای اف- ۱۴ به امریکا، تهاجم به کردستان و عدم واکنش قاطع به شورشهای مرزی، فضایی از ناامیدی ایجاد کرده بود. پوریزدانپرست با زبانی مستند این را «لحظه آزمون انقلاب» مینامد؛ جایی که دانشجویان، به عنوان پیشقراولان دست به اقدامی زدند که شورای انقلاب را هم غافلگیر کرد. ۱۳ آبان ۱۳۵۸، همزمان با سالگرد تبعید امام و شهادت دانشآموزان در کوی دانشگاه، تظاهرات مردمی به تسخیر سفارت انجامید. نویسنده با جزئیاتی زنده توصیف میکند چگونه گروهی حدود ۲۰۰ نفری دانشجویان بدون سلاح، دیوارهای سفارت را فتح کردند و کارکنان امریکایی را به گروگان گرفتند. این بخش بیش از هر چیز تحلیلی از پویایی انقلابی است: تسخیر نه خشونتآمیز، بلکه نمادین بود، با هدف افشای اسناد جاسوسی.
بخش روزشمار، قلب تپنده کتاب است. از روز اول (۱۳آبان) تا بیستوچهارمین روز هر صفحه همچون فیلمی مستند، لحظات را بازسازی میکند. خاطرات شخصی پوریزدانپرست که خود در گزینش اسناد و مدیریت گروگانها نقش داشت، عمق احساسی به روایت میبخشد. او از هیجان اولیه سخن میگوید: «در آن لحظه احساس میکردیم دست خدا بر سر ماست، روز خدا بود.» تحلیل او بر نقش ایدئولوژی تأکید دارد؛ دانشجویانی که با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» پیش میرفتند، تحت تأثیر تعالیم امامخمینی (ره) که بعدها فرمود: «این کار، کار من است»، عمل میکردند. اما کتاب فراتر از ستایش، چالشها را نیز بررسی میکند: اختلافات داخلی میان دانشجویان، فشارهای دولت موقت برای آزادی گروگانها و واکنشهای بینالمللی. پوریزدانپرست با نگاهی نقادانه، نشان میدهد چگونه تسخیر، بهانهای برای تحریمهای امریکا شد، اما همزمان، انقلاب را تثبیت کرد. افشای اسناد که بیش از ۵۰ هزار صفحه بودند، توطئههایی، چون حمایت از گروههای تجزیهطلب و برنامهریزی برای کودتا را برملا کرد. این اسناد، نه تنها شواهدی تاریخی، بلکه ابزاری برای بیداری افکار عمومی بودند؛ همانطور که نویسنده تحلیل میکند، «افشاگریها، استکبار را از ماسک حقوق بشریاش برهنه کرد.»
از منظر تحلیلی، کتاب «روز خدا» اهمیت چندلایهای دارد. نخست، به عنوان سندی از تاریخ شفاهی: در دورانی که خاطرات شفاهی رو به زوال است، روایت دست اول پوریزدانپرست، اعتبار بالایی دارد. او که سالها پژوهشگر مرکز اسناد انقلاب اسلامی بوده، با پاورقیهای دقیق مطالب را مستندسازی کرده است. دوم، تحلیل علل تسخیر، ریشه در مبانی انقلاب دارد: استقلال از سلطه خارجی که امام (ره) آن را «تهاجم به استکبار جهانی» میدانست. کتاب نشان میدهد چگونه تسخیر بخشی از سه گام بلند امام بود: بیداری مسلمانان، گسترش انقلاب و قطع وابستگی. این تحلیل، فراتر از ۱۳ آبان به درسهایی برای امروز میرسد؛ در جهانی که تحریمها ادامه دارند، تسخیر نمادی از مقاومت است. سوم، خاطرات نخستین روزها جنبه انسانی رویداد را برجسته میکند. نویسنده از ترس اولیه گروگانها، همبستگی دانشجویان و حتی لحظات طنزآمیز (مانند کشف اتاقهای مخفی سفارت) سخن میگوید. این خاطرات، تسخیر را از یک رویداد سیاسی به تجربهای جمعی بدل میکنند؛ تجربهای که حس غرور ملی را در میان نسل جوان امروز احیا میکند.
با این حال، کتاب خالی از کاستی نیست. تمرکز بیش از حد بر روایت درونی، گاهی تحلیلهای ژئوپلتیک گستردهتر را کمرنگ میکند؛ مثلاً نقش شوروی یا کشورهای عربی در واکنش به تسخیر. همچنین دیدگاه ایدئولوژیک نویسنده، ممکن است برای خوانندگان بیطرف جانبدارانه به نظر برسد، اما این کاستیها، در برابر ارزش مستند کتاب ناچیزند. «روز خدا»، بیش از یک خاطرهنگاری، تحلیلی است بر پویایی قدرت: چگونه یک ملت، با ایمان و شجاعت، نماد سلطه را واژگون کرد. در سالگردهای ۱۳آبان این کتاب یادآوری میکند که انقلاب، فرآیندی مداوم است؛ از لانه جاسوسی تا چالشهای سایبری امروز.
در نهایت، «روز خدا» نه تنها روایتی از گذشته، بلکه دعوتی به تأمل بر آینده است. پوریزدانپرست، با قلم گرمش نشان میدهد که تسخیر لانه، نقطه آغاز «صدور انقلاب» بود؛ انقلابی که مرزها را درنوردید و الهامبخش جنبشهای اسلامی شد. در جهانی پر از روایتهای تحریف شده، این کتاب همچون فریاد استقلال طنین میاندازد: «ما تسلیم نمیشویم.» خواندن آن نه تنها سفری به ۱۳ آبان ۵۸، بلکه بیداریای در برابر استکبار معاصر است.